يلدانامه
یلدا، دختر سیاه موی بلند بالا، یادگار نام وطن، میوه پائیز ایران و عروس زمستان، در راه است...او را بر سفره مهر بنشانیم و با نسل فردا پیوندش دهیم و ایرانی بودن را فراموش نكنیم...یلدایتان پرفروغ
نوتلاي مامان امسال دومين شب يلدايش را جشن گرفت. اميدوارم عمري بلند و يلدايي داشته باشد. اين روزها كه مشغله هايم به عنوان يك مادر بيشتر از قبل شده و پسركم نخستين تجربه هاي راه رفتنش را مزه مزه ميكند بيشتر هواي آشپزي و كيك پزي به سرم ميزند. نميدانم شايد دليلش دور ماندن يك سال و چند ماهه ام از فر و آرد و وانيل است.شايد هم ثبت آلبوم خاطرات پسركم انگيزه اي مضاعف به وجودم ميبخشد. به خاطر دارم در برنامه اي كه مخصوص والدين بود شنيدم كه پدر و مادر وظيفه اي جز خاطره سازي براي فرزندشان ندارند و بيشتر كه فكر كردم ديدم درست است، همه ما از كودكيمان خاطراتي به همراه داريم كه پدر و مادرهايمان برايمان نقاشي كرده اند.اميدوارم نقاش خوبي براي خاطرات كودكي دلبندم باشم.
حاصل وقت گذراني ام در آشپزخانه: كيك هندوانه با كرم چيز فراستينگ!!
البته از اين كيك هندوانه دو نسخه تهيه كرده بودم كه يكي تقديم مادربزرگ پدري آريا شد و ديگري تقديم مادر عزيزتر از جانم.كه متاسفانه از اولي عكسي ندارم.
و اين هم ميز شب يلدا در خانه مادري كه با توجه به شيطنتهاي بي وقفه دابل چاكلت مامان آنطور كه مد نظرمان بود چيده نشد و جزئيات زيادي از قلم افتاد و از همه بدتر اينكه،چون نميشد آريا را لحظه اي كنار ميز نشاند [دست بردن در كاسه آجيل و بلافاصله گذاشتن مشت مشت آجيل پوست نكنده در دهنش] هيچ عكسي از شاهزاده كوچكم كنار ميز يلدا نداريم. انشااله سال آينده كه بيشتر از حالا ميتواند مراقب خودش باشد جبران خواهيم كرد.
و اما آرياي مادر سال گذشته نيز در اين جشن زيباي ايراني حضور داشت و به تازگي قدم در دومين ماه زندگيش گذاشته بود.و چون توانايي پخش و پلا كردن آجيل و انگشت در كيك فرو كردن و چلاندن آب هندوانه هنوز در او نمود پيدا نكرده بود عكس هايي سر ميز يلدا دارد.
و هندوانه شيرين مامان وقتي حتي نميتوانست بنشيند.
و اين عكس ها هم يادگار شب يلداي سال گذشته است.