تا دو سالگي
دو ماهي رو كه مامان وبلاگ نوتلاشو آپديت نكرد به حساب رسيدگي به كارهاي تولدش بگذاريد و اصلا و ابدا به اين فكر نكنيد كه من يك وقت تنبلي ميكنم بگذريم، جدا شدن از شير مادر هم براي من سخت بود هم براي آريا گرچه از آخرين روزي (94/6/9) كه آريا شير خورد بيشتر از دو ماه ميگذره ولي گاهي چشمانم به ياد اون روزها نمناك ميشه ولي بالاخره اين هم جاي شكر داره كه دلبندم بزرگتر شده و يك گام بلند ديگه به طرف استقلالش برداشته خوشبختانه چون شير قبل خواب رو قبلا قطع كرده بودم براي خوابيدن مشكلي نداشت و فقط چند شب براي شير نيمه شب بيدار شد، كه گرچه سخت بود ولي به خوردن آب عادت كرد و هنوز هم شبها براي تازه كردن گلو بيدار ميشه. ايامي كه گذشت پر از خنده ها و شيطنت ها و شيرين زبوني هاي پسرك كنجكاو من بود. البته خاطرات شيريني هم داشتيم شركت در عروسي سمانه جون (94/6/21) و سفر مامان بهي به مكه. حالا يك فلش بك تصويري به روزهاي شهريور و مهر ماه خواهيم داشت.
خوابهاي طلايي
آريا در عروسي
بازي هاي محبوب آريا
روز جهاني كودك در موسسه خيريه روزبه
آريا به مدد شكلات تخم مرغي بابانوئل ميشود
آريا در وليمه مامان بهي