آریاآریا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

مادرانه برای آریا

شيرينه مثل قنده

1394/5/27 8:44
نویسنده : مامی الی
667 بازدید
اشتراک گذاری

اين روزهاي نوتلا پر از خاطرات شيرينه. و البته پر از استرس و مسئوليت.

از آنجا كه پسرك به لحاظ توانايي حركتي با ما آدم بزرگها هيچ تفاوتي ندارد (البته اگه از تر و فرز بودن ايشان صرف نظر كنيم) ولي به لحاظ درك خطر و به عبارتي عاقل شدن هنوز در مرحله طفوليت ميباشد، كارهاي عجيبي كه فقط به ذهن خودش خطور ميكند از حضرتشان سر ميزند. مثلا همين ديروز صبح، كه خروس خوان بيدار شده بود و با ما سر بيرون رفتن، به زبان خودش چانه ميزد به طور ناگهاني غيب شد. و از آنجا كه وقتي نامش را صدا ميكني پاسخي نميدهد، گفتم "آريا بگو سي دي" و صدا آمد "سيد دييييي" و من شروع به گشتن در اتاقها كردم و از من خواهش كه بگو "سي دي" و از ايشان پاسخ "سيد دييي" احساس كردم صدا از داخل خانه نيست و چون جناب نوتلا بسيار دردري تشريف دارند و هر وقت دلشان بخواهد عازم بيرون ميشوند ما به اجبار در ورودي منزل را قفل ميكنيم، القصه كه در ورودي را باز كردم و ديدم قفل است پس به ناچار بار ديگر بانگ برآوردم كه بگو "سي دي" و اينبار به وضوح از پشت در صدا آمد "سيد ديـييي" سکوت قفل در را باز كردم و پسرك لبخند زنان و لنگه كفشي در دست پشت در ايستاده بود آن هم در تاريكي راه پله. و ماجرا از اين قرار بود كه جناب همسر براي لحظه اي در را براي نگاه كردن به كشوي جاكفشي باز كرده و بعد از چند ثانيه بسته بود اما در همين زمان اندك پسرك بيرون رفته و مشغول بازي شده بود. پدر هم براي امنيت بيشتر پسر در را قفل كرده بودسکوت و اينچين بود كه خدا بار ديگر به ما رحم كرد.

پسندها (11)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (14)

همراه رایانه
27 مرداد 94 9:54
با سلام،همراه رایانه مرکز پاسخگویی به مشکلات کامپیوتروموبایل بصورت شبانه روزی ،حتی روزهای تعطیل تلفن تماس9099070345 www.poshtyban.ir
زهرا - گل بهشتی من
29 مرداد 94 9:40
عزيزم. جيمبو كوچولو چه زود پرواز كرده اون طرف در! خدا خيلي مواظب بچه هاست. مراقبت به جاي خودش ولي من به تجربه ديده م كه يه وقتايي فقط خدا خودش از خطر حفظشون ميكنه. خدا حفظشون كنه.
مامی الی
پاسخ
واقعا هم جيمبو . حق با شماست عزيزم گاهي فقط خدا حافظ بچه هاست. اميدوارم هميشه حافظشون باشه. راستي من براي وبلاگ محمدرضا كامنت ميذارم سيو نميشه مثل اينكه
مامان لیلی
29 مرداد 94 16:06
واااااااااااااای الی جونم مردم با خوندش...اون موقع که دنبالش میگشتی...خدا ی من
مامی الی
پاسخ
خخخخخ خودمم مرده بودم ليلي جونم
مامان لیلی
29 مرداد 94 16:06
ایووووووول آریا جون زبر و زرنگ ما....و آفرین به پدر محترم خانواده.... ووووی که بچه ها چقدر تیز و سریع هستن
مامی الی
پاسخ
اصلا من نابود اين حواس جمع پدر خانواده ام خخخخ. آريا هم كه مثل موش هر فرصتي رو براي بيرون زدن از خونه غنيمت ميدونه.
مامان لیلی
29 مرداد 94 16:07
آخ من قربون اون ددر رفتنت ای من فدای اون لنگه کفشی که در دست داشتی و اون لبخند شیرینی که به مامانی تحویل دادی بشم بوووووووووووووس برا اون لپای نازت
مامی الی
پاسخ
خدا نكنه ليلي جونم. خيلي محبت داري عزيز دلم.
مامان لیلی
29 مرداد 94 16:09
ولی بعدش که ماجرا میگذره دیدی بهش فکر میکنی چقدر خنده داره و از طرفی هم وحشت میکینی که وای خدای نکرده اگه بلایی سرش میومد من چیکار میکردم الاهی که خدا همیشه محافظش باشه
مامی الی
پاسخ
واقعا آدم نميدونه از دست اين بچه ها بخنده يا گريه كنه. مرسي از دعاي قشنگت عزيز دلم.
مامانی
31 مرداد 94 18:56
ای جونم خیلی جالب بود قربون اریا جون خدا حفظش کنه
مامی الی
پاسخ
خدا نكنه عزيز دلم لطف داريد
✿مامان آروشا✿
2 شهریور 94 16:27
سلام مامان الی عزیزم. هزارماشاا... چقدر این آریای گلم شیطون و بلا شده. این کارهاشون دیگه آخرشه. واقعاً این بچه ها فرشته نگهبان دارن. خداحفظشون کنه. امیدوارم با سلامتی و خوشی این دوران رو پشت سر بزارن. هرچند که هر زمان برای خودش مسائل و مصائب خودش رو داره. الهی که همیشه شاد و سلامت باشین.
مامی الی
پاسخ
سلام دوست خوب و عزيزم دلتنگت بودم. واقعا اگه خدا مراقب بچه ها نباشه كلاهمون پس معركه است. روي گل آروشا جونمو ببوس عزيزم.
زهرا - گل بهشتی من
3 شهریور 94 9:27
كامنتتو گرفتم خاله مهربون.
مامان آنیسا
4 شهریور 94 8:54
خاله قربون این پسرک شیطون بلای فرصت طلب بشه که کله صبحی لبخندی از ته دل برلبانمان نشاند ایول به جناب پدر که به خیال خودش امنیت را حفظ کرده
مامی الی
پاسخ
اي جونم عزيزم انشااله هميشه لبات خندون باشه. پدر است ديگر گاهي ميخواهد امنيت فرزندش را حفظ كند
(̲̅P̲̅)(̲̅E̲̅)(̲̅G̲̅)(̲̅A̲̅)(̲̅H̲̅)
5 شهریور 94 20:48
زندگی را میگویم اگر بخواهی از آن لذت ببری همه چیزش لذت بردنی است اگر بخواهی از آن رنج ببری همه چیزش رنج بردنی است کلید لذت و رنج دست توست قصد داشتم دست اتفاق را بگیرم تا نیفتد اما امروز فهمیدم که اتفاق خواهد افتاد این ما هستیم که نباید با او بیفتیم... ....................
مامی الی
پاسخ
ممنون از متن بسيار زيباتون
(̲̅P̲̅)(̲̅E̲̅)(̲̅G̲̅)(̲̅A̲̅)(̲̅H̲̅)
22 شهریور 94 12:31
سرت را بر شانه های خدا بگذار ... تا او با نوازش های دست مهربانش , قصه ی عشق را چنان زیبا برایت بخواند که دیگر نه از دوزخ وحشت کنی و نه از بهشت به رقص آیی ؛ نه از نداشتن چیزی غصه بخوری و نه ازنداشتن کسی... خدایـــــــــــــا ! من ایمان دارم ... ایمان دارم به این که هر که دلش هوایی تو شود تو هوایش را داری
مامی الی
پاسخ
ممنون از متن زيباتون
مامان ملیکا و اریان
24 شهریور 94 12:20
سلام عزیزم خدا پسرتون رو حفظ کنه و مواظب همه بچه ها باشه به ما هم سری بزن
مامی الی
پاسخ
ممنون بابت دعاي خيرتون چشم عزيزم
مامان لیلی
29 شهریور 94 13:42
سلام الی جان....خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟آریا جونم چطوره؟؟ چقدر دلم براتون تنگگ شده بووووووووووود ببوسش گل پسری رو برو خصوصی
مامی الی
پاسخ
سلام عزيز دلم خوبي؟ دل منم براتون تنگ شده بود. روي ماه آنيتا جونمو ببوس.