400 روزگي و كيك چيتا
پسرك شيرينم در واپسين روزهاي پاييز هزار رنگ و زيبا، 400 روزه شد و به همين زودي چهار صده از روزهاي زيباي عمرش را سپري كرد و بهانه اي براي مادرش شد تا كيكي با تم پاييزي بپزد. قرار بود اين كيك چيتايي شود ولي آنطور نشد كه بايد ميبود. ولي طعم بينظير و بافت لطيفش بي دقتي كوچك مادر را جبران كرد. شف كوچك خانه ما هم در همه مراحل كمك حال مادرش بود و از هيچ گونه كمكي دريغ نميكرد از رنگ كردن و هم زدن مايه كيك گرفته تا پرت كردن ناگهاني ظرف خلال دندانها در آن .و نهايتا آشپزخانه اي كه ديگر شبيه آشپزخانه كوچك خانه ارغواني ما نبود تحويل مادر خسته شد ولي همه اينها به ذوق و شوق پدري كه كودكانه ميخنديد و پسري كه كل مراحل پخت و پز را دنبال ميكرد، مي ارزيد.اين هم روايت 400 روزگي سلطان كوچولو به مدد تصوير
اين هم عاقبت كيك بينوا بعد از نوازشهاي آريا:
اين كه پسركم چرا تا اين حد خم شده و دنبال چيست براي من هم مساله است.
گويا هنوز پاسخ سوالش را نيافته كه نگاهش اينچنين پرسشگر است!!!
اين هم سهم مادر از عصرانه اي پاييزي:
و كيك از نگاهي ديگر:
اين هم دستان شف كوچك خانه بعد از كمك به مادر:
و چه دلچسب است خوابي اينچنين عميق بعد از يك روز تلاش و آشپزي البته
چند عكس از 13 ماهگي دردانه مادر
همچنان در تلاش براي كمك در امور آشپزي:
و ديگر دل مادر نميسوزد كه دختري براي كمك در امور منزل ندارد.