اووووف واکسن 6 ماهگی
ما در این غیبت چند روزه دچار یک سرماخوردگی خفن شده بودیم که بیا و ببین. آریا که با تجویزهای دکتر صادق زاده نازنین رو به بهبود بود ولی من هر روز بدتر از دیروز تا بالاخره رفتم دکتر. که گوشم ملتهب شده بود و ... فرداش که سه شنبه هفته پیش بود باید واکسن 6 ماهگی آریا فندقو میزدیم. من داغون بچه مریض، خلاصه با حال زار رفتیم درمانگاه، من آریارو خوابوندم روی تخت و اومدم بیرون و گوشامو گرفته بودم که صدای جیغ زدنشو نشنوم و قطره قطره اشکام میریخت. یه خانم باردار و همسرش هم بیرون ایساده بودن و به من میخندیدن میخواستم بگم وایسین چند ماه دیگه حالتونو میپرسم. خلاصه بعد یه مدت طاقتم تموم شد و رفتم داخل اتاق دیدم نوید لباسشم تنش کرده و آریا آرومه.خداروشکر خیلی گریه نکرده بود یا از تاثیر قندآب بود یا استامینوفن یا مالشای محکم نوید. خلاصه این بار سنگین هم به زمین گذاشته شد و ما تا 6 ماه آینده خلاص شدیم. از اونجا هم مستقیم رفتیم خونه مامانم اینا که از من و آریا پرستاری کنه. دست مهربونشو میبوسم. خوشبختانه آریا خیلی اذیت نکرد و فقط یکم تب داشت که با استامینوفن کنترل شد.
فندق جونم دوست دارم