آریاآریا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

مادرانه برای آریا

محتوای ترسناک

به خاله گفتی برات از بازی گرنی فیلم بفرسته . خاله هم فرستاد برا من تا چک کنم محتواش مناسب شما هست یا نه. بهت هم پیام داد که مامانت نگاه کنه اگه محتوای ترسناک نداشت برات میفرسته. ازم پرسیدی محتوا یعنی چی؟ میگم یعنی :" چی توشه"  . بعد نیم ساعت درباره معنای محتوا برای خاله نطق کردی .
9 بهمن 1399

قیامت

بالاخره اُ استثنا رو یاد گرفتی . میگی اون یکی اسمش اُ قیامته؟ میگم نه دیگه اسمش اُ اسثتناست میگی آهان اون گ قیامته 😂 مسئولین لطفا یه نشانه قیامت دست و پا کنید.
9 بهمن 1399

قرمز

خونه ما هیچ کس فوتبالی نیست . آریا هم پارسال که رفت پیش دبستانی با اسم پرسپولیس و استقلال آشنا شد. تا یه مدت ازش میپرسیدی پرسپولیس چیه؟ میگفت قرمز 😂 هنوزم تو بازی هاش با سامیار (همکلاسی پیش دبستانیش) سر اینکه پرسپولیسی هست دعوا داره . خلاصه که دیروز که پرسپولیس و کره مسابقه داشتن نشست پای تلویزیون . چنان سر و صدایی راه انداخته بود که گمونم صداش تا هفت تا خونه اون ور تر هم میرفت . وسط بازی میگه استقلال گل زد؟ 😐 میگم مامان جان بازی که با استقلال نیست . میگه آهان. وسطای نیمه دوم میگه : این آقاهه که شلوارک سیاه و تیشرت زرد پوشیده برای چی همه اش میاد تو بازی؟ 😐🤭 گفتم مادر جان به بزرگیت داور رو ببخش. نه به این اطلاعاتت نه به اون سر ...
30 آذر 1399

دعای خیر

برای کاری ازم اجازه گرفتی که انتظار نداشتی بهت جواب مثبت بدم . خوشحال میشی و محکم بغلم میکنی و میگی : ایشالا پریناز زود بیاد 😍😀
24 آبان 1399

عاشق مرده

نشستی یه  دسته کاغذ از سررسید با کمک بابا جدا کردی مثل یه دفترچه کوچیک شده میگی میخوام برا خاله ام کتاب بنویسم عکس جلدش هم شبیه کتاب دلقک تو (عقاید یک دلقک) باشه. عکسش رو نقاشی کردی بعد میگی اسم کتاب عاشق مرده است. حالاتوش چی بنویسم؟ میگم نمیخوای بگی "یکی بود یکی نبود؟". میگی نهههه این کتاب بزرگتراست . بعد میگی بنویس آنچه میخواهی در درون توست . خلاصه دو تا قصه گفتی و آخرش هم گفتی بنویس نویسنده و تصویرگر آریا احمدی 😀
24 تير 1399