آریاآریا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

مادرانه برای آریا

ماموريت شماره 2 مامان

1393/8/27 11:01
نویسنده : مامی الی
913 بازدید
اشتراک گذاری

پسركم هر بار كه براي مامان يه نامه از تهران مياد،‌قلبم وايميسته كه نكنه دوباره بايد برم ماموريت و از پاره قلبم جدا بشم. متاسفانه 2 هفته پيش نامه ماموريت اومد و طبق نامه بايد دو روز ميرفتم تهران و با توجه به بعضي مسائل پيش اومده نميتونستم همكارامو جاي خودم راهي كنم. شروع به بررسي شرايط كرديم و قرار شد اگر امكان لغو يك روز از دوره ها نباشه من و شما و ماماني جون با هم بريم و شما هتل بمونيد و من برم دوره. خوشبختانه طي تماسي كه با همكاراي ستاد گرفتم قبول كردن كه من يك روز از دوره ها كه خيلي مورد نياز نبود نرم و روز دوم شركت كنم. بالاخه ديروز من با زحمت و سختي زياد از شما دلكندم و ساعت 4:30 صبح راهي ماموريت شدم و كل مدت دوره يه گوشه ذهنم به شما مشغول بود.بالاخره اين ماموريت هم تموم شد و من به سرعت برق و باد (البته زير 120 كيلومتر در ساعت) به سمت شما راه افتادم و بعد از 15 ساعت دوري شما رو توي بغلم گرفتم و غرق بوسه ات كردم. دلبندم نميدونم چجوري شد اين همه عاشقت شدم. دوست دارم دلبرك شيرينم.

اينم آهنگي كل مسير به ياد تو توي ذهنم مرور ميكردم.

اون گوشه از قلبم كه مال هيچ كس نيست

كي با تو آروم شد؟ اصلا مشخص نيست!

 

3.gif

 

عكساي جا مونده يك سالگي سلطان كوچولو

 

آپلود عکس | آپلود | سایت آپلود عکس | اپلود عکس

 

با رسيدن فصل سرما مامان تصميم گرفت سر و ساموني به اوضاع كمد لباساي شما بده و لباساي تابستوني رو بايگاني كنه و شما هم كه نميشه به مامان كمك نكني.

بذار اينو تا كنم

 

آپلود عکس | آپلود | سایت آپلود عکس | اپلود عکس

حالا بذارم سر جاش!!! خوب جا نداره بذار قبلي هارو يكم پرس كنم. آهـــــــــــــــان

 

آپلود عکس | آپلود | سایت آپلود عکس | اپلود عکس

 

خوب حالا كه كار لباسا تموم شد بذار تو جمع كردن كشوها كمكت كنم

 

آپلود عکس | آپلود | سایت آپلود عکس | اپلود عکس

 

niniweblog.com

خوب مامان خانم اين برنامه ها چيه نگاه ميكني؟ چرا فقط به من نگاه نميكني؟

 

آپلود عکس | آپلود | سایت آپلود عکس | اپلود عکس

با شمام

آپلود عکس | آپلود | سایت آپلود عکس | اپلود عکس

حالا كه اينطور شد منم تلويزيونو خاموش ميكنم

 

آپلود عکس | آپلود | سایت آپلود عکس | اپلود عکس

اينم از اين

 

آپلود عکس | آپلود | سایت آپلود عکس | اپلود عکس

 

ديگه تكرار نشه ها

 

niniweblog.com

 

وقتي براي واكسن يك سالگي رفتيم مركز بهداشت خانم مهربوني كه قد و وزن شمارو كنترل ميكردن پيشنهاد دادن قلم گوساله رو بجوشونم و بعد از جدا كردن روغنش توي پالت يخ بريزم و هر بار به غذاهاي شما يه قالب آب قلم اضافه كنم و چي بهتر از پالت قلب براي قلب مامان

اينم يه خورش كرفس مخصوص قلب نشان براي نوتلاي مامان

 

آپلود عکس | آپلود | سایت آپلود عکس | اپلود عکس

 

niniweblog.com

 

و دو تا عكس براي حسن ختام اين پست. پارسال كه شما بستري بودي من نذر كردم امسال با لباس علي اصغر ببرمت مراسم شيرخوارگان كه بعد از ديدن ازدحام جمعيت و احتمال بيمار شدن شما از طريق امواج رفتيم و دورا دور عزاداري كرديم

 

آپلود عکس | آپلود | سایت آپلود عکس | اپلود عکس

 

آپلود عکس | آپلود | سایت آپلود عکس | اپلود عکس

 

پسندها (9)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامان خدیجه
27 آبان 93 12:26
آفرين به اين پسرگل كه كمك حال ماماني هست
مامی الی
پاسخ
مرسي خاله جون. گل روي نگار جونو ببوسيد.
مامان آریانا پرنسس مبارز
27 آبان 93 17:25
سلام ..من هم وقتی از پنجره اداره توخیابون را میبینم هربچه ای را که در آغوش مادرش هست منو یاد دردونه خودم میندازه و بغض میکنم که چرا الان دخترم تو بغلم نیست .. چاره ای نیست اوضاع ما مادرای شاغل همینه.. گل پسر رو ببوسید
مامی الی
پاسخ
كاملا درك ميكنم چي ميگيد. واقعا جدايي از فرزند سخته. روي ماه دختر نازتونو ببوسيد.
زهرا - گل بهشتی من
1 آذر 93 11:35
چون دقیقا میدونم این شرایط چقدر سخته آرزو می کنم تا چند سال هیچ ماموریتی پیش نیاد برات. ببوسش.
مامی الی
پاسخ
;كاش ميشد زهراجان ولي ميدونم كه نميشه.
✿مامان آروشا✿
2 آذر 93 10:41
عزیز دلم میتونم احساس کنم, چقدر دوری از آریای گلم برات سخت بوده. امیدوارم خدا همیشه شما و آراد گلم رو سلامت نگه داره. واقعاً هیچ حسی بالاتر از حس ناب مادرانه نیست. خدا به همه اون هایی که آرزوش رو دارن ببخشه و از اون هایی که دارن نگیره. قربون پسر گلم هزارماشاا... چقدر بزرگ شده. به خدا می سپارمتون
مامی الی
پاسخ
سيما جون مرسي. چقدر زيبا مينويسي. آمين براي دعاي قشنگت. خدا سايه شملرو براي آروشا جان حفظ كنه و آروشا جونو به شما و پدر محترمش ببخشه.
مامان آنیسا
3 آذر 93 10:49
چه شیطون بلا شده این گل پسری وای از دست کمک کردناشون
مامی الی
پاسخ
يعني من ده دفعه اون ساكو از نو پر كردم همه لباساشو ميريخت زمين و من دوباره شروع ميكردم. بوس براي آنيساي خوشگلم.
مامان آنیسا
3 آذر 93 11:46
عزیزم رمزو واست خصوصی فرستادم پیامی نداد که ارسال شده یا نه اگه به دستت نرسید بگو تا دوباره بفزستم
مامی الی
پاسخ
مرسي عزيزم بعد از اينكه كامنت گذاشتم ديدم. اومدم عكساي خوشگل آنيسا جونم ديدم خدا حفظش كنه.
سحرمامی آرتین
3 آذر 93 16:16
ای پسرشیطون.شماخونه روبهم نریزیداین کمک کردنتون پیش کش. مامان جون بادیدن عکسالذت بردم فقط برام جالب بودTvتون سرجاشه.آخه من همه چیزوباکش بستم همه چیزوآرتین ویران کرده.مبل وسینماخانواده و میزو....هم جمع کردم.امان ازدست این وروجک ها.موفق باشی دوست خوبم .درپناه حق.
مامی الی
پاسخ
مرسي خاله جون. والا سحر جان ما اتاق خواب سوم رو به وسايل خونه اختصاص داديم همه وسايل دكوري خونه رو جممع كرديم تقريبا خونه مسجد شده يا روي ميزاي بلند مثل سمساري ها پر از وسايل شده. تلويزيون بينوا هم كه روزي چندين بار خاموش و روشن ميشه ولي چاره اي نيست اين فسقلي ها هميناشون شيرينه. خدا آرتين عزيزمو حفظ كنه.