يازده ماهه شدنت مبارك شاهزاده من
دلبرك شيرينم يازده ماهگيت مبارك.
پسر ناز مامان. اينروزها ميبينم كه چقدر خدا منو دوست داشته كه فرشته نازنين و مهربوني مثل شما بهم عطا كرده. شما اين روزها پر از معجزه اي. باورم نميشه كوچولوي نازنين من كه جز گريه كردن توانايي ديگه اي نداشت حالا انقدر بزرگ شده. روي پاهاي كوچولوش مي ايسته و منظورشو به مخاطبش ميرسونه. چقدر باورش سخته پسرك شيريني كه 11 ماه پيش توي همين لحظات زيبا تازه پا به اين دنيا گذاشته بود الآن داره توي زيبايي هاي دنياي بچگي بازي ميكنه. پسركم از حرف زدن واقعا لذت ميبري و تمام سعيتو ميكني كه باهامون ارتباط برقرار كني. عزيزكم من از اين همه تلاش و تمايلت به صحبت كردن به وجد ميام. عسلكم مشتاقانه منتظر رسيدن روزي هستم كه با هم قدم زنان بريم و دونه دونه كتابفروشي هاي شهرو بچرخيم و با دستاي پر برگرديم و بخونيم و بخونيم. خيلي دوست دارم نازنينم. فرشته زميني من.
21 شهريور ماه يه فرشته كوچولو به خانواده ما اضافه شد و خدا آتوسا جونو به دايي من هديه دادن اينم عكس خانم كوچولوي ما در روز سوم زندگيش. انشااله كه سالها زير سايه پدر و مادر مهربونش زندگي شاد و پر خير و بركتي داشته باشه
پسركم شما هم كه خيلي بلايي به محض اينكه آتوسارو ديدي خم شدي و بوسش كردي!!! منم كه مامانت باشم فوري گفتم آخه اينا فرشته ان آريا اصلا منظوري نداره آتوسا بوي بهشت ميده و پسرك من اصلا و ابدا از بوسه هاي پشت سر همش منظوري نداره.با پررويي تمام هم از دايي جون خواستيم از اين صحنه زيبا عكس بگيرن.
البته نيما جون هم در راستاي غيرتي شدن براي خواهرشون چند تا خط و نشان براي شما كشيدن ولي با ديدن اوضاع ازدواج خيلي روي مواضعشون پافشاري نكردن و قضيه ختم به خير شد.
اينم آريا در آغوش نيما جون برادر زن احتمالي آينده:
و يه عكس از 7 روزگي دابل چاكلت مامان، به ياد روزهاي اول تولدت
بالاخره پاييز زيبا رسيد. فصل معجزه زندگي من ، فصل تولد تو و خوشبختانه تقويم زيباي شما هم آماده شد. تقويمي كه همه اتفاقات زيباي اولين سال زندگي شما رو برامون يادآوري ميكنه.
دليل دير شدن اين پستو هم شما خودت بهتر ميدوني نوتلاي مامان .